زنی از کوه های دوشنبه ...

متن مرتبط با «شعری برای کودکان جنگ» در سایت زنی از کوه های دوشنبه ... نوشته شده است

شعری برای جنگ...

  • سلام و دلتنگی...   بلای دیگری از آسمان به خانه اش افتاد و باز بار غمی تازه روی شانه اش افتاد   شکست در گذر سنگ های کینه، چراغش دوباره قرعه به تاریکی زمانه اش افتاد   سپید های پیاده... سیاه های سواره... و شطّ رنج، خروشان، به رودخانه اش افتاد   بهار بود و خزان سر رسید با تبر و داس غم زمانه به جانِ دلِ جوانه اش افتاد   چقدر یک شبه غم دید، مثل فاخته ای که گذار وحشی بازی به آشیانه اش افتاد   غیور و سخت چنان ایستاد سرو تناور که دست باد کم آورد و تازیانه اش افتاد   به عزم و صبر مَثَل شد، شبیه قصه ی موری که  در مسیر، به تکرار، بار دانه اش افتاد مربع نشست شعر بخواند کسی...,شعری برای جنگ,شعری برای جنگل,شعری برای کودکان جنگ,شعر برای جنگ,شعر برای جنگل,میخواستم شعری برای جنگ بگویم,می خواستم شعری برای جنگ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها