من از سرزمین های تنهایی ام...

ساخت وبلاگ

با احترام به استاد محمد کاظم کاظمی....

  

 

شبی بی خبر، بی صدا، می روم

از این شهر دیر آشنا می روم

 

من و بار دردی که مانند کوه...

من و خاطراتی که سوهان روح...

 

من و آجر و کوره ی شعله ور

من و پینه ی دست های پدر

 

من و خون دل ها، من و درد ها

من و غیرت پوچ نامرد ها

 

نه این سو مرا هیچ کس بیقرار

نه آن سو مرا بخت چشم انتظار

 

به شوق کدامین وطن سر کنم؟

چه خاکی بیابم که بر سر کنم؟

 

 

 

نه اينجايي ام من، نه آنجايي ام

من از سرزمين هاي تنهايي ام

 

گره خورده آوارگی مو به مو

از اول به بخت چلیپایی ام

 

ندارم پناهی به غیر از خیال

پر از خواب و رویاست لالايي ام

 

شکفتم اگر زندگی سخت بود

من از نسل گل های صحرایی ام

 

نگاهم پر از ابر بارانی است

که سر رفته دیگر شکیبایی ام

 

 

 

به هر در زدم بی سرانجام بود

جواب سلام، آه، دشنام بود

 

و زخم از خودی خورده ام بار ها

خدا را، خدا را، وطن دار ها

 

كم آوردم از كثرت غم، قبول

به سختيّ آهن نبودم، قبول

 

ببخشيد اگر گريه ام با صداست

اگر چادر خاكي ام نخ نماست

 

ببخشيد اگر درد نان داشتم

اگر لاي زخم استخوان داشتم

 

از این مردگی پای پس می کشم

ببخشید اگر که نفس می کشم

 

 

 

نه در پشت سر هیچ سقفی پناه

نه در پیش رو هیچ امیدی به راه

 

من و دست سنگین دیوار ها

خدا را، خدا را، وطن دار ها

 

نه یادی، نه عشق کسی با من است

که رفتن در آن سوی دل کندن است

 

از این شهر دیر آشنا می روم

نمی دانم اما کجا می روم...

 

 "سیده تکتم حسینی...

 

 

 

 

 

زنی از کوه های دوشنبه ......
ما را در سایت زنی از کوه های دوشنبه ... دنبال می کنید

برچسب : از سرزمین من بگو, نویسنده : toktamhosseynio بازدید : 253 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 6:28